بسم الله الرحمن الرحیم
منتشر شده در ماهنامه مبلغان
حضور حضرت معصومه سلام الله علیها در شهر مقدس قم چنان حیاتی بدان دیار بخشید که موجب گردید قم و بلکه تمام ایران بعنوان مرکز اصلی معارف اهل بیت تبدیل گردد و امروز هم بمثابه قلبی فعال در پمپاژ معارف اسلامی در پیکره جهان اسلام باشد. حوزه علمیه امروز مدیون همین حضور حیات بخش است. و بواسطه اینچنین حوزهای بزرگان بسیاری رشد کردند که همچون ستارگانی در طالع تشیع میدرخشند. و امروز به برکت انقلاب اسلامی که خود ثمره علمی، اجتهادی، بصیرت دهی و آگاهی بخشی و مبارزاتی حوزه و بزرگان آن و در راس آنان حضرت امام خمینی(ره) است، حوزه علمیه از هر دوران دیگری موثرتر و دارای موقعیت حساستری میباشد. و به تعبیر مقام معظم رهبری: «حوزه علمیه بخصوص حوزه قم در هیچ دوره ای از تاریخ خود به قدر امروز مورد توجه افکار جهانی و انظار جهانی قرار نداشته است….امروز حوزه علمیه قم که در قله حوزه های علمیه قرار دارد یک چنین موقعیت حساسی را داراست…. حوزه علمیه بخصوص حوزه قم مادر این نظام است، بوجود آورنده و مولد این انقلاب و این حرکت عظیم است. یک مادرچگونه میتواند از زاده خود، از فرزند خود غافل بماند…»[۱] « اگر روحانیت نبود شما بدانید این نظام تشکیل نمیشد، این انقلاب پیروز نمیشد، تا صد سال دیگر هم پیروز نمیشد»[۲]. حضرت امام خامنهای حوزه علمیه را بعنوان مادر و مولد انقلاب اسلامی میخوانند و قطعا حوزه به عنوان مادر انقلاب در قبال فرزند خویش مسئولیت و وظایفی دارد که مقام معظم رهبری در طی سالیانی این وظایف را معرفی و مطالبه کردهاند. از این رو بایسته است که حوزه علمیه بازخوانی مطالبات رهبری و تحلیل و واکاوی آنها و سپس عملیاتی کردن آنها را سرلوحه کار خویش قرار دهد. براین اساس این نوشتار قصد دارد تا گوشهای از مطالبات رهبری را در حد توان و مجالش عنوان کند.
- منحصر نشدن فعالیتهای علمی حوزه در فقه و اصول، و رفتن به سمت رشتهها تخصصی؛
عدم انحصار علمی حوزه در فقه و اصول و رفتن به سوی گرایشهای تخصصی در کنار دروس متداول حوزه از مطالبات جدی رهبری بوده است، ایشان در این زمینه میفرمایند: «وقتی ما میگوئیم فلان رشتهها بیاید، فلان کارها انجام بگیرد، بعضی میگویند آقا شما به فقه و اصول بیاعتنائی کردید؛ ما در حوزه، دیگر صاحب جواهر یا شیخ انصاری متخرج نداریم. این جزو حرفهای رائج است. من این حرف را قبول ندارم»[۳]
ایشان در ردّ این حرف دولیل ذکر میکنند:
۱) امثال شیخ انصاری و صاحب جواهر از نوادر و نخبگان و قلههای علمی حوزهاند، و طبیعی است که یک مجموعه علمی و انسانی در هر دورهای به یک یا چند نمونه انگشت شمار از قلههای علمی و انسانی دست پیدا کند: «اولاً مثل شیخ انصاری کو؟ توی حوزههائی هم که مخصوص این کار بودند، مگر چند تا شیخ انصاری داشتیم؟ به نظرم نمیرسد که بعد از شیخ انصاری، هیچکدام از شاگردان ایشان و شاگردان شاگردان ایشان تا امروز به رتبه شیخ انصاری رسیده باشند. بله، حرفهای ایشان را ذکر میکنند، اشکال میکنند، ایراد میکنند، اشکالها هم وارد است؛ اما مسئلهی شیخ، مسئلهی دیگری است. آن قالبی که شیخ علیهالرحمه برای استنباط فقهی بعد از صاحب جواهر و روی دست صاحب جواهر، شیخ فراهم کرده شما ملاحظه کنید «مکاسب» شیخ را با «متاجر» جواهر مقایسه کنید تا معلوم شود فرق بین شیخ و صاحب جواهر چقدر است. بعد از صاحب جواهر، مگر ما چند تا مثل صاحب جواهر در حوزههای علمیه تربیت کردیم که حالا از حوزه گله کنیم که صاحب جواهر تربیت نمیکنیم! خب، اینها قلههائی بودند، هر چند وقت یکبار، یک مجموعه علمی و انسانی به یک قلهای دست پیدا میکند. اگر در زمان ما صاحب جواهر یا شیخ انصاری درست نشد، جای گله نیست که چرا نتوانستیم؛ خیال کنیم که اگر ما این درسها را کنار میگذاشتیم و فقط به فقه و اصول میچسبیدیم، حالا چند تا صاحب جواهر داشتیم؛ نه، آن روزی هم که حوزه نجف منحصر و مختص به فقه و اصول بود و غیر از آن نبود – که مرحوم سید اصفهانی (رضواناللهتعالیعلیه) اینجور فرموده بودند که باید فقط فقه و اصول باشد – ما ندیدیم در نجف مثل صاحب جواهر یا شیخ انصاری تربیت شود»[۴]
۲) نیاز امروز جامعه بیش از فقه و اصول است و کسی که تنها به این دو دانش اکتفا کند نمیتواند جواب گوی نیازهای جامعه کنونی باشد: «اعتقاد ما این است که ما امروز نوکر دینیم؛ ما نوکر اسمها که نیستیم. روحانیت برای چیست؟ روحانیت برای این است که بتواند مردم را تغذیه دینی کند؛ البته عالمانه. آن روز یک طلبهای میآمد نجف درس میخواند، فقه و اصول میخواند، رجال میخواند و بعضی چیزهای دیگر میخواند، ملا میشد، فاضل میشد؛ اگر در نجف میماند میشد بحرالعلوم و کاشفالغطاء؛ اگر از نجف خارج میشد، میشد میرزای قمی و ملامهدی نراقی و ملا احمد نراقی و حاجی کلباسی و سید شفتی و امثال اینها. یعنی هر کدام از اینها در هر شهری بودند، برای هدایت و تغذیه معنوی و فکری مردم خودشان کافی بودند. یک سید شفتی یا یک حاجی کلباسی یا یک میرزا مهدی شهید در مشهد، خودش و شاگردانش میتوانستند مردم را از لحاظ فکری تغذیه کنند. آن وقت عوامل گمراهکننده و لغزانندهی مردم زیاد نبود؛ همان شهوات شخصی انسانها بود که همیشه انسانها به آن دچار و مبتلایند؛ آن هم با موعظه و نُزهت و تذکر و از این چیزها تا حدود زیادی قابل رفع بود؛ یک مقدارش هم میماند که خب، همیشه گنهکارانی هستند. آن روز دیگر تلویزیون نبود، اینترنت نبود، این همه کتاب و مجله و افکار جدید نبود، این همه فلسفههای جدید داخل ذهنهای مردم نبود، شبکهی فیلمهای خانگی نبود، ماهواره نبود، مغریات و مذلاتی که جوان و پیر را تحت تأثیر قرار میدهد – افکار و شبهات گوناگون – نبود. آن روز وقتی عالم وارد یک شهری میشد – مثل میرزای قمی یا مثل حاجی کلباسی – از همهی مردم آن شهر فاضلتر بود. فضلای هر شهری کسانی بودند که چند جمله ادبیات یا عقلیات یا شبیه این چیزها را خوانده بودند؛ اینها از همهی آنها بهتر بودند، بالاتر بودند؛ اما امروز اینجوری نیست. امروز ما فقه و اصول که میخوانیم، اگر توی یک شهری برویم، اینجور نیست که از همه زورمان بیشتر باشد؛ در رشته های مختلف، در کارهای مختلف، در حرفهای مختلف، در افکار مختلف کسانی هستند که مسلطند، فنانند، متبحرند؛ کسانی بخواهند عرصه را از آنها بگیرند، باید به قدر آنها زور داشته باشند. امروز فقه و اصول کافی نیست برای اینکه انسان بتواند تبلیغ دین را بکند. بنابراین حوزهها وظیفهشان خیلی سنگین است. این تنوع در علوم حوزوی یک نیاز قطعی و مبرم است و بایستی در برنامهریزی به آن توجه شود»[۵]
مقام معظم رهبری همچنین در لزوم تخصصگرایی حوزه دو دلیل را بیان میکنند. نخست؛ برای جلوگیری از بیگانه شدن علوم انسانی از مهد و زادگاه خویش که همان حوزه علمیه باشد و نیز نیازمند نشدن حوزه به بیرون از خود،[۶] و دوم اینکه؛ مجموعهاى از علوم انسانى و غیره، که داراى تأثیر در استنباط و تنقیح موضوعات فقهىاند، باید مورد عنایت قرار گیرند و فقیه این دوران، با همهى ابزارهاى استنباط صحیح، که از آن جمله، تشخیص درست موضوعات است، مجهز گردد. بدیهى است که شناخت درست موضوع، در تصحیح شناخت حکم الهى، داراى تأثیرى تمام است.[۷]
- احساس خطر در مقابل انقلاب زدایی؛
انقلاب زدایی از حوزه علمیه و نسل جوان طلاب یکی از خطرهای بالفعل حوزه است که همواره حوزه علمیه به عنوان مادر و مولد انقلاب و نیز دژ اندیشهای – اعتقادی آن از ناحیه این خطر مورد تهدید بوده و هست، و باعث لطمههایی گاه جبران ناپذیر بر پیکره حوزه و نیروهای آن بوده است. از این رو احساس خطر کردن اولین اقدام و مقدمهای برای اقدامات موثر بعدی خواهد بود. «…ما دیدیم تلاشهایی دارد انجام میگیرد برای اینکه از حوزهی علمیّهی قم انقلابزدایی کنند، باید احساس خطر کنیم. عرض من با شما نمایندگان عزیز طلّاب و فضلا این است: اگر دیدید انقلابزدایی دارد انجام میگیرد باید احساس خطر کنید…»[۸]. البته مقام معظم رهبری برای مقابله با خطر مذکور «احساس خطر کردن» را به تنهایی کافی و لازم نمیدانند بلکه همانگونه که اشاره شد زمینه و مقدمهایی است برای انجام اقدامات بعدی. براین اساس معظم له پس تنبه دادن طلاب به اینکه باید احساس خطر کرد در برابر انقلاب زدایی از حوزه، مطالبه اصلی خود را که مبارزهای برنامه ریزی شده و ذوابعاد (فکری و اندیشهای، تبلیغی و رسانهای) و پرهیز از کارهای سطحی و بیفایده است را اینگونه بیان میفرمایند: «احساس خطر کردن کافی نیست، باید به فکر علاج بود؛ علاج هم تدبیر لازم دارد، فکر لازم دارد؛ این اهمّیّت اجتماع شما را نشان میدهد. باید افراد صاحب فکر بنشینند فکر کنند؛ با کارهای سطحی، با فریاد کشیدن که احیاناً در یک جلسهای آدم داد بکِشد و به یکی اعتراض کند، با این حرفها مسئله درست نمیشود. راه، اینها نیست؛ راه، فکر کردن و اندیشیدن و حکمتآمیز برنامهریزی کردن، مجموعههای برنامهریزی شده را تهیّه کردن و دنبال کردن است؛ بنابراین بینش انقلابی در قم بایستی توسعه پیدا کند، حرکت انقلابی باید توسعه پیدا کند»
*وجود دو گروه مخالف با انقلاب در حوزه:
مقام معظم رهبری پس از یادآوری خطر انقلاب زدایی از حوزه و تنبه دادن طلاب به این مهم و مطالبهی مبارزه کردن جریان انقلابی حوزه با این تفکر مخرب، دو گروه مخالف انقلاب در متن حوزه را معرفی میکنند که خطر یکی از این دوگروه بیشتر، و طلاب را به حساستر بودن در برابر آن گروه فرامیخوانند؛ گروه نخست کسانیاند که صریحا با انقلاب مخالفت میکنند، و گروه دوم کسانیاند که صریحاً با انقلاب مخالفت نمیکنند، بلکه با مبانی و مبادی اعتقادی و اندیشهای انقلاب و تفکر انقلابی مخالفت میکنند. «یکوقت صریحاً کسانی با انقلاب مخالفت میکنند -که این هم در حوزه وجود دارد، نه اینکه وجود نداشته باشد، ما بیاطّلاع نیستیم؛ حالا کسانی هستند صریحاً گوشهکنار [مخالفت میکنند]؛ البتّه کم هستند- یکوقت هست که نه، صریحاً با انقلاب مخالفت نمیشود، [بلکه] با مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب مخالفت میشود؛ روی اینها باید حسّاس بود. اینکه ملاحظه میکنید بنده مرتّب روی مسئلهی استکبار تکیه میکنم، روی مسئلهی آمریکا تکیه میکنم، [به خاطر] این نیست که از روی عادت، آدم دائم بخواهد یک حرفی را تکرار کند؛ نه، اینها احساس خطر است. اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحطّ جهانی هویّت خودش را از دست داد، شکست خواهد خورد…»[۹]
- عقب نیافتادن از عصر حاضر؛
از دیگر مطالبات بسیار حیاتی رهبر معظم انقلاب، عقب نیافتادن حوزه از دنیای کنونی و زمان حال است. ایشان با بیان اینکه «حوزهى دیروز از دنیاى زمان خود عقبتر نبود؛ بلکه جلوتر هم بود» طلاب را به این نکته مهم تنبه میدهند که نباید از زمان خود عقب بود بلکه حوزه همواره باید چندین پله از جامعه خویش جلوتر بوده تا بتواند جامعه را به سمت جلو هدایت کند. حوزه منفعل هیچ گاه نمیتواند در حرکت جامعه به سوی هدف موثر واقع باشد بلکه به جای اینکه در جامعه اثر گذارد از آن متاثر خواهد شد و این نقصی بزرگ برای نهادی که داعیهی رهبری فکری جامعه خویش را دارد بشمار میآید. معظم له در این باره میفرمایند: «شما نگاه کنید در آن روز علماى ما چقدر محصول علمى و فقهى و کلامى براى مردمِ زمان خودشان داشتند. همان عدّهى کمى که در گذشته بودند، کارهاى بزرگى انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصى نقاط دنیاى اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگى مىکردند و سؤال فقهى یا کلامى داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایى مىکرد. یعنى «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود. یا در زمان «شیخ طوسى»، اگر دشمنِ مکتبِ اهل بیت مىگفت: أن لا مصنَّفَ لکم؛ شما کتاب و تصنیف ندارید، «شیخ طوسى» خودش به تنهایى وارد میدان مىشد و بزرگترین کتاب رجالى را تلخیص مىکرد و اختصاصاً یک کتاب و فهرست رجالى دیگر مىنوشت. یعنى بدون معطّلى، رجال «کشّى» را تلخیص کرد، رجال خود را نوشت و فهرست «شیخ» را هم نگاشت! هنوز پاسخ در خانهى اشکال کننده بود که مىگفت فقه ندارید؛ ناگهان یک کتاب عظیم پرفرع پر تحقیق – به حسب سطح تحقیق آن روز – مبسوط از آب در مىآمد. اگر «محمدبن زکریاى رازى»، چهار کلمهى الحادى بر زبانش جارى مىشد، فوراً «سید مرتضاى رازى» در ردّ او کتاب مىنوشت و نمىگذاشت حرف او بىجواب بماند……. اما امروز، این گونه نیست. امروز، حوزهى علمیه از زمان خودش خیلى عقب است. حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادى اى همراه یکدیگر بروند و یکى اسبش از دیگرى تندروتر باشد و آنکه اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعى است آنکه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمىرسد. الان وضعیت این گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فرا گرفته است. ما وقتى به خودمان برگردیم، خیلى فاصله داریم. حتّى در «اخلاق» هم این گونه است. یکى از اَعلام حوزه (عَظماللَّه بقائه) – که الان در اینجا تشریف دارند – چند سال قبل از این، سفرى به انگلستان کرده بودند و در آنجا کتابخانهاى را دیده بودند. به من فرمودند: «یک طبقه از این کتابخانه، کتب اخلاقى بود که فرنگیها در چند سالِ اخیر نوشتهاند»! در آن چند سال، حوزهى علمیهى قم، چند کتاب اخلاق بیرون داده بود؟ یک هزارم آن؟ یک ده هزارم آن؟ گمانم هنوز هم کمتر از این مقدار است! این تازه اخلاق است که مىدانید غرب با اخلاق، چندان سرآشتى ندارد. البته کتب اخلاقى آنها بیشتر، فلسفهى اخلاق و ردّ اخلاق و بیان اخلاقِ غیرمعنوى و اخلاق مادّى است. ما بعد از «معراج السعاده» و «جامع السعادات»، در حوزه هایمان، چه کتابى نوشتیم؟ البته بعدها در چند سال اخیر، چند کتاب اخلاق نوشته شده است؛ چیزى که بشود به عنوان یک کتاب علمى ارائه کرد. عین همین قضیه در «حقوق» هم مشاهده مىشود. شما ببینید چقدر در باب حقوق مدنى، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقى، تحقیقات گوناگون شده است. این کار، هم در غرب و هم در دنیاى اسلامِ غیرشیعه شده است. ما در این زمینه ها انصافاً باید بگویم خیلى عقبیم. حال، این رشتهى تخصّصى ماست و بیشترِ تخصّصِ حوزهها تقریباً فقه است. چقدر در زمینهى فلسفه و کلام و کلامِ جدید و فلسفهى دین و مباحث دین شناسى و سایر زمینهها، مطلب نوشتهاند و چقدر کار کردهاند! ممکن است همهى اینها هم غلط باشد؛ اما بالاخره یک متاع فکر و موج فکرى است که بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد. شما در حال حاضر کجایید؟ چطور مىخواهید با اینها مقابله کنید؟ کجاست آن «عبدالجلیل رازى قزوینى» که «النقضِ» مناسب این زمان را هم بنویسد و نه یک کتاب، بلکه ده هزار کتاب در این زمینه ها نوشته شود. امروز دنیا، دنیاى امواج است. با امواج و رایانه، همهى مفاهیم از این طرف به آن طرفِ دنیا منتقل مىشود. الان دورترین کتابخانههاى دنیا مىتوانند در ظرف مدّت پنچ دقیقه، مطالب کتابى را که در کتابخانهى کنگرهى امریکاست، روى صفحهى کاغذ خود چاپ کنند! این گونه، مطالب منتقل مىشود. ما از این دنیا عقبیم؛ دیگر چرا این را منکر شویم!؟ این یک عیب قطعى است که حوزهى امروز ما، آن را دارد»[۱۰]
ادامه دارد….
[۱] – بیانات در دیدار فضلای حوزه علمیه، مورخ: ۲۹/۷/۱۳۸۹
[۲] – بیانات در دیدار فضلای خراسان شمالی، مورخ: ۱۹/۷/۱۳۹۱
[۳] – بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم: ۲/۸/۱۳۸۹
[۴] – همان
[۵] – همان
[۶] – پیام به جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت تشکیل شوراى سیاستگذارى حوزه ؛ ۲۴/ ۰۸/ ۱۳۷۱
[۷] – همان
[۸] – بیانات در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم؛ ۲۵/۱۲/۱۳۹۴
[۹] -همان
[۱۰] – بیانات در مورخ: ۱۳/۹/۱۳۷۴